نماد مهر



فواطم»‏ از ریشه فطم» جمع فاطمه» است. برای هر گروهی از افراد که یا خود نام فاطمه» داشته و یا منسوب به فردی به نام فاطمه» باشند، می‌توان از تعبیر فواطم» استفاده کرد؛ لذا نیازی نیست که این واژه را منحصر در افراد خاصی بدانیم که انتخاب آن برای دیگران ممنوع باشد.

با این وجود، در گزارشات تاریخی، این واژه برای چند گروه مشخص مورد استفاده قرار گرفته است:

1. فاطمه بنت اسد(مادر امام علی علیه السلام) حضرت فاطمه زهراء(سلامالله علیها) و فاطمه بنت زبیر.از این مجموعه با نام الفواطم الثلاث» و یا فاطمه‌های سه‌گانه» نیز یاد شده است. 

2. فواطم‏؛ فاطمه بنت سعد أم قصیّ، فاطمه بنت عمرو جرول بن مالک أم أسد بن هاشم، فاطمه بنت أسد بن هاشم، فاطمه بنت رواحه، و فاطمه بنت رسول اللّه(ص).

3. فواطم؛ فاطمه بنت أسد، حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و فاطمه دختر حمزه، و فاطمه دختر عتبه. از این مجموعه در روایتی از امام علی(علیه السلام) یاد شده است:

پارچه استبرقی به پیامبر اسلام(ص) هدیه شد و حضرتشان به من فرمودند که آن‌را به چهار قسمت تقسیم کرده و به هر کدام از فواطم، بخشی از آن‌را بدهم. من هم پارچه را میان آنان تقسیم کردم. فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، فاطمه بنت اسد(سلام الله علیها)، فاطمه دختر حمزه، و چهارمین فاطمه که نامش در این روایت برده نشده، اما احتمال داده‌اند که فاطمه بنت عتبه، همسر عقیل بن ابی طالب باشد. این مجموعه را می‌توان الفواطم الاربع» و یا فاطمه‌های چهارگانه» دانست.

4. فاطمه دختر عمرو بن عائد(جدّه پدرى پیامبر)، فاطمه دختر زائره(زائده) بن اصمّ(مادر حضرت خدیجه)، فاطمه دختر عبد اللّه بن ورام، فاطمه دختر حرث بن عکرمه و فاطمه دختر نضر.

5. در برخی متون از حسنین(علیهم السلام) با عنوان ابنا الفواطم» و یا دو پسر فاطمه‌ها» یاد شده است. این فاطمه‌ها عبارت‌اند از: مادرشان حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، مادربزرگشان فاطمه بنت اسد(سلام الله علیها) و مادربزرگ پدری پیامبر اسلام(ص) که نامش فاطمه بنت عبد الله بن عمرو بن عِمْران بن مخزوم بود.

لازم به ذکر است که این‌گونه نیست که هر کس نامش فاطمه بود و از مجموعه فواطم به شمار آید، فضیلتی؛ مانند فاطمه زهرا، یا فاطمه بنت اسد داشته باشد.

 



سردار شهید علی چیت سازیان

دیگر رمقی برایمان نمانده بود. این خدا بود که ما را می آورد. باقی ماندة گروهان من تیر خورده بودند و علیل. خودم هم ترکش خورده بودم از پا.

تازه باید با این وضعیت یک خط از دشمن را می شکافتیم تا به عقب برسیم.


لنگ لنگان و آهسته آمدیم بالا. رسیدیم به یک رشته کانال و سنگرهای عراقی که بالای سرمان قرار داشت. توش و توان درگیری نداشتیم، چون برای خدا جنگیده بودیم خدا هم کمکمان کرد.


من نگاه کردم بالای سرِ خودم و دیدم یک زیر پیرهن سفید از لب کانال بالا آمده و تکان می خورد. سمت چپ هم دیدم یک پیرهن سفید دیگر تکان می خورد. رفتم روی کانال دیدم پنج نفر دیگر هم نشسته اند داخل، برای یک لحظه فکر کردم ما باید اسیر اونا بشیم یا اونا اسیر ما. دور برشان پر بود از نارنجک و سلاح، حتی با یک کلت کمری می توانستند ستون مجروح ما را اسیر کنند.


گفتم: خدایا تو ما را در چشم عراقیا بزرگ کردی.» جرأت کردم یه داد سرشان کشیدم و یک کلاش برداشتم از لب کانال. بلافاصله هفت نفرشان دست بالا بردند. هلهله کنان افتادند جلو.


خودم هم خنده ام گرفته بود. جلوم هفت تا عراقی سالم بودند و پشت سرم چند نفر از نیروهام که همه شان مجروح بودند.




تهدیدهای موجود در این روایت و روایات دیگر و نیز تهدیدهای قرآنی به عذاب جهنم، همه با صرف نظر از این آیه شریفه‌ای است که می‌فرماید ممکن است خداوند هرگناهی را ببخشد».به عبارت دیگر؛ گروه‌هایی از گناه‌کاران وجود دارند که شایستگی معذّب شدن به آتش جهنم را دارند، ولی خداوند در قرآن، این اام را از خود برداشته است که حتماً هر فردی را که مرتکب این گناهان شده است عذاب کند و این امکان را باقی گذاشته که در صورت صلاح‌دید و با سنجیدن دیگر رفتارها و کردارها او را ببخشد.در واقع این آیه، بر دیگر آیات و روایات، حکومت دارد.

البته باید توجه داشت که منظور آیه این نیست که خداوند حتماً تمام گناه‌کاران را خواهد بخشید؛ بلکه تنها دست خود را برای بخشش آنها باز گذاشته است؛ لذا هیچ گناه‌کاری نمی‌تواند با اتکا به این آیه، خود را مصون از عذاب دانسته و بر انجام گناهان جرئت پیدا کند.


اگر منظور، خطورات ذهنی باشد که معمولاً اختیارش در دست انسان نیست، کار حرامی صورت نگرفته است، اما اگر از روی عمد و اختیار در ذهن خود به دشنام بپردازد و تنها آن‌را بر زبان نیاورد، اشکال دارد و باید از آن پرهیز کرد. قرآن کریم در چندین آیه - مانند آیه 29 سوره محمد و آیه 11 سوره فتح – انسان‌ها را در مقابل آنچه عمداً در دل خود می‌گذرانند مسئول دانسته است.

در هر حال، برای دفع افکار و وسوسه شیطانی، مداومت بر ذکر لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» مفید است.

ضمائم:

پاسخ دفاتر مراجع عظام تقلید نسبت به این سؤال، چنین است:[1]

حضرت آیت الله العظمی ‌ای (مد ظله العالی):

اگر فقط خطورات غیر اختیاری ذهنی باشد اشکالی ندارد .

حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی (مد ظله العالی):

چنین افکاری که به صورت غیر ارادی به ذهن خطور می‌کند حرام نیست و نباید نسبت به چنین خطوراتی حساس شد.

حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):

حدیث نفس غیر اختیاری حکمی ندارد و در این گونه موارد خوب است از ذکر لا حول و لا قوة الّا بالله استفاده شود.

حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دامت برکاته):

اگر مقصود نوعی نجوای درونی است که فرد از روی عمد و اختیار با فراهم آوردن مقدمات ذهنی آن، این گونه مطالب را در ذهن خود عبور دهد، این کار در حقیقت فعل اختیاری او است و حرام است و استحقاق بازخواست در محضر خدای متعال را دارد. اما اگر خطورات کاملاً غیر اختیاری ذهن، مقصود است و همراه مبرز خارجی مانند کلام، اشاره و رفتار نباشد، گناهی رخ نداده است.

در هر حال، از نظر اخلاقی امری است که باید در پیشگیری از آن تلاش کرد و برای رشد معنوی نفس مضر است. ذکر لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم» برای دفع این خطورات غیر ارادی نافع است.


زمانی که در سپاه ارومیه بود، در اکثر فعالیت ها شرکت می کرد، حتی نگهبانی هم می داد. نصف شب بلند می شد، می آمد و می گفت: چرا منو بیدار نکردین؟» می گفتیم: برای چی؟» می گفت: برای نگهبانی. نمی خواین ما هم از این ثواب بهره ای ببریم؟» می گفتیم: مگه ما مردیم که شما بیای نگهبانی بدی؟» می گفت: این حرفا نیست. ما باید همه مون با هم امنیت این جا رو حفظ کنیم.»

در جایی که نگهبانی می دادیم، دو دسته نیرو بودند. یک دسته نیروهای ژاندارمری، یک دسته هم نیروهای سپاه. آن شب آقا مهدی به من گفت: برو بپرس اسم شب امشب چیه؟» رفتم و پرسیدم. آنها پس از کمی تعارف گفتند: اسم شب امشب، سوسنه.» رفتم به آقا مهدی گفتم: اسم شب، سوسنه.» خندید و گفت: سوسن دیگه چه صیغه ایه؟ اینا هنوز هیچی نشده یاد زن هاشون افتادن و اسم اونارو روی شب ها گذاشتن.»

شب بعد، خود آقا مهدی رفت پیش آنها و گفت: خُب، اسم شب امشب چیه؟» گفتند: خودتون می ذاشتین دیگه، یه شهنازی، شهینی، مهینی، یه چیزی می ذاشتین دیگه.» آقا مهدی گفت: شهناز و شهین و مهین یعنی چی؟ اسم شب رو بذارین شمشیر، تا یاد شمشیر بیفتیم، نه این که با اسم شب، یاد شهناز کوره بیفتیم.»


اگر منظور از معلوم نبودن، عدم شناخت امام باشد، به نظر می‌رسد حدیث معروف پیامبر(صل الله وعلیه وآله  وسلم): هر ‌کس بمیرد در حالی‌که امامش را نشناخته باشد، بر مرگ جاهلیت مرده است»؛ ضرورت شناخت امام  و ضرر‌های ناشی از نشناختن امام را به خوبی تبیین می‌کند که جامعه اسلامی بدون امام با جامعه جاهلیت و بی‌دینی مساوی است.

اما اگر مقصود از معلوم نبودن، آشکار نبودن و غیبت باشد؛ بر اساس روایات پیامبر(صل الله علیه وآله وسلم) و اهل‌بیت(علیهم السلام) که فرمودند: فایده امام در زمان غیبت مانند فایده آفتاب پشت ابر است»؛می‌توان گفت هر چند مردم در دوره غیبت از بسیاری از برکات وجودی امام بهره‌مند ‌هستند، ولی در عین حال جامعه در زمان غیبت از مهم‌ترین اثر حضور امام، یعنی اداره مستقیم و مشهود امور دنیا و آخرت افراد جامعه توسط معصوم و مدیریت ی و فرهنگی جامعه توسط شخصی که از نظر علمی و عملی دچار اشتباه نمی‌گردد، محروم هستند گرچه تمام آنچه می‌گذرد، حتی در زمان غیبت از منظر حضرتشان مخفی نیست.

 



روایتی وجود دارد که بر اساس آن هر فردی هنگام مرگ و جدا شدن از دنیا، امام علی(علیه السلام) را می‌بیند، و نیز بر اساس باور شیعیان، معصومان(علیهم السلام) به تمام آنچه در دنیا می‌گذرد احاطه دارند. علاوه بر آن و به صورت ویژه، احادیث دیگری حاکی از توجه خاص خدا و اولیای او به افرادی است که در غربت جان داده و مزاری ندارند:

1. پیامبر اسلام(ص): . مؤمن هرگز در وحشت و تنهایى نیست، هرگاه مؤمنى در غربت بمیرد، فرشتگان براى او می‌گریند و برایش طلب آمرزش می‌نمایند، و این براى مؤمنى است که غریب بمیرد و گریه‌‏کننده‌‏اى نداشته باشد، و از محل جان دادنش نوری خواهد درخشید که تا زادگاهش را روشن خواهد کرد».

2. امام صادق(علیه السلام): هیچ مؤمنى نیست که در دیار غربت جان سپارد و گریه‌‏کننده‌‏اى بر بالینش حاضر نشود، مگر آن‌که قسمت‌‏هایى از زمین که در آنها خدا را عبادت می‌نمود، لباس‌‏هایی که بر تن می‌کرد، درهاى آسمان که کردارش از آن درها بالا می‌رفت و دو فرشته گمارده شده بر او برایش گریه می‌کنند».

اما آنچه در برخی از مداحی‌ها و روضه‌ها مطرح می‌شود که امام حسین(علیه السلام) و یا حضرت زهرا(سلام الله علیها) در کنار شهدای مفقود الاثر حاضر می‌شوند، مستند به روایتی نیست، بلکه  کنایه از آن است که شهیدان مفقود الاثر به دلیل شباهتی که با حضرت زهرا(س) در گمنامی مزارشان دارند، و از آن‌جا که با توجه به روایات بالا، بیشتر مورد توجه خدا هستند، طبیعتاً توجه بیشتری از طرف حضرت زهرا(سلام الله علیها) و دیگر معصومان(علیهم السلام) به آنان می‌شود.

 



در ارتباط با ناهمخوانی موجود در پرسش باید گفت؛ روایاتی درباره افزودن دوستان نقل شده است که به دو نمونه از آنها اشاره می‌شود:
پیامبر خدا(ص): استَکثِروا مِنَ الإِخوانِ فَإِنَّ لِکُلِّ مُؤمِنٍ شَفاعَةً یَومَ القِیامَة»؛دوستانتان را زیاد کنید؛ زیرا هر مؤمنى در روز قیامت، شفاعت ویژه خود را خواهد داشت».
امام علی(علیه السلام): لَا تَسْتَکْثِرَنَّ مِنْ إِخْوَانِ الدُّنْیَا فَإِنَّکَ إِنْ عَجَزْتَ عَنْهُمْ تَحَوَّلُوا أَعْدَاءً وَ إِنَّ مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ النَّارِ کَثِیرُهَا یُحْرِقُ وَ قَلِیلُهَا یَنْفَع»؛‏به دنبال افزودن شمار برادران دنیایى خود مباش که اگر نتوانی خواسته‌هایشان را برآورده کنی، دوستی‌شان تبدیل به دشمنی می‌شود و چنین دوستانی مانند آتش هستند که مقدار زیاد آن آسیب وارد کرده و مقدار کمش سود می‌رساند».
این دو روایت در نگاه اول ناهمخوان به نظر می‌آیند؛ اما باید دانست که در واقع با هم تعارضی ندارند؛ زیرا روایت دوم، تنها ناظر به اخوان الدنیا» و یا همان إخوان المُکاشرة» است که از دوستی و معاشرت با آنان - جز به اندازه ضرورت - نهی شده است.مکاشره» از ریشه کشر» به معنای با کسی خندیدن و دندان‌ها را به او نمایان ساختن، است، و مقصود از دوستان و برادران مکاشره، کسانی هستند که تنها به جهت نفع دنیوی، به صورت ظاهری خندان بوده، ولی در مشکلات و گرفتاری‌ها دوستان خود را رها می‌کنند.
از این‌رو؛ این از باب تعارض مطلق و مقیّد است، که از نظر نفى و اثبات مختلف می‌باشند؛ در این صورت، مطلق، حمل بر مقیّد می‌شود؛ یعنى مقیّد، قرینه بر این است که مراد جدّى از مطلق، معناى مقیّد نیست. بنابراین، مقصود از روایت اول؛ افزایش دوست مؤمن و واقعی است، نه دوستان دنیایی که در روایت دوم از افزایش آن نهی شده است.
ذیل هر کدام از دو حدیث یاد شده، علت یا ملاک افزایش و یا کاهش دوستان را بیان می‌کند که تأیید کننده این جمع‌بندی است.
 


اگرچه از نظر فقهی و حقوقی، انسان مالک اموال خود می‌باشد و می‌تواند هرگونه تصرف شرعی در آن داشته باشد، اما در آموزه‌های دینی این مسئله مورد تأکید قرار گرفته است که خداوند از نعمت‌هایی که به انسان عطا نموده حسابرسی می‌نماید؛ بنابراین با آن‌که تهیه دوباره وسائل زندگی از نظر فقهی منعی ندارد، اما از نظر اخلاقی بهتر است اگر وسیله‌ها و لباس‌های گذشته انسان، سالم و قابل استفاده می‌باشد، از دور ریختن آنها و خرید وسائل جدید خودداری شود؛ چرا‌که در جامعه، افرادی وجود دارند که از حداقل‌های زندگی محروم‌اند، و سفارش دین اسلام در این‌گونه موارد انفاق به دیگران می‌باشد؛ لذا بهتر آن است - در صورت توان مالی - به جای خرید وسائل اضافی که ممکن است از مصادیق اسراف باشد، به دیگران کمک کنید، تا هم خدای ناکرده مصداق اسراف نباشد و هم از ثواب انفاق بهره‌مند شوید و یا دست کم، با خرید وسائل و لباس‌های جدید، لباس‌ها و وسائل گذشته خود را در اختیار افرادی بگذارید که به آن نیاز دارند. البته دو نکته نیز در این زمینه قابل توجه است:

الف) اگر وسیله‌ای فرسوده شده و ایجاد زحمت می‌کند، موضوع دیگری است.

ب) گاه ممکن است نه برای اسراف و خودنمایی، بلکه با انگیزه مثبت دیگری، اقدام به خرید وسیله‌ای شود که چندان مورد نیاز نیست که در این موارد، می‌توان با نگاه دیگری به این موضوع نگریست و حتی آن‌را اقدامی اخلاقی دانست و این خود انسان است که می‌تواند داور خوبی در این زمینه باشد. به عنوان نمونه، اگر خانواده فقیری اقدام به ساخت صنایع دستی و یا نوعی از لباس نموده و از این‌راه ارتزاق می‌نمایند، اگر فردی به جای آن‌که کمک نقدی به آنها کند، برای حفظ کرامت انسانی آن خانواده، محصولاتشان را – بدون آن‌که نیازی داشته باشد – خریداری کرده و از این‌راه کمک غیر مستقیم به آنان می‌کند.

در این‌جا چند نمونه از آنچه را که در ارتباط با پرسش از نعمت‌ها در روز قیامت در منابع اسلامی آمده را بیان می‌کنیم:

1. خداوند در سوره تکاثر می‌فرماید: ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعیم»؛ سپس در آن‌روز از نعمت‌های خداوند باز خواست می‌شوید.

البته این نعمت‌ها مصادیق زیادی دارد که از جمله آن پرسش از نعمت مال و سرمایه است.

2. امام حسن(علیه السلام) در نامه‌ای که به یکی از یارانشان می‌نویسند در توصیف دنیا چنین می‌فرمایند:

 آگاه باش که در باره مال حلال دنیا باید حساب پس بدهی، و در باره مال حرام آن مجازات بشوی، و در باره اموال شبهه‌ناک نیز مورد نکوهش قرار بگیری! پس دنیا را مانند مردارى فرض کن و تنها به حداقل مورد نیاز بسنده کن؛ زیرا اگر این مقدار که گرفتى حلال باشد از زاهدان خواهی بود، و اگر حرام باشد باز هم مسئولیتى ندارى؛ زیرا گویا، از مردار به اندازه حداقل نیازت استفاده نموده‌ای، و اگر نکوهش باشد که مجازاتش چندان سخت نیست.

این روایت به خوبی بیانگر این مطلب است که برخی امور مانند آنچه در سؤال آمده، ممکن است از مصادیق شبهات باشد که حساب و عقابی هم در آن نباشد، اما عتاب در آن وجود دارد.


مشغول آشپزی بودم، آشوب عجیبی در دلم افتاد، مهمان داشتم، به مهمانها گفتم: شما آشپزی کنید من الان بر می گردم. رفتم نشستم برای ابراهیم نماز خواندم، دعا کردم، گریه کردم که سالم بماند، یک بار دیگر بیاید ببینمش. ابراهیم که آمد به او گفتم که چی شد و چه کار کردم. رنگش عوض شد و سکوت کرد، گفتم: چه شده مگر؟ گفت: درست در همان لحظه می خواستیم از جاده ای رد شویم که مین گذاری شده بود. اگر یک دسته از نیروهای خودشان از آنجا رد نشده بودند، می دانی چی می شد ژیلا؟ خندیدم. باخنده گفت: تو نمی گذاری من شهید بشوم، تو سدّ راه شهادت من شده ای؟ بگذر از من!

**********

 بارها به من می گفتند: این چه فرمانده لشکری است که هیچ وقت زخمی نمی شود؟ برای خودم هم سؤال شده بود، از او می پرسیدم: تو چرا هیچ وقت زخمی نمی شوی؟ می خندید ،حرف تو حرف می آورد و چیزی نمی گفت. آخر، شب تولد مصطفی رازش را به من گفت: پیش خدا کنار خانه اش، از او چند چیز خواستم: اول: تو را، بعد: دو پسر از تو تا خونم باقی بماند، بعد هم اینکه اگر قرار است بروم زخمی یا اسیر نشوم. آخرش هم اینکه نباشم توی مملکتی که امامش توش نفس نکشد.» همین هم شد.


به نقل از همسر شهید ابراهیم همت





پارچه مشکی رنگی که امروزه با آن کعبه را می پوشانند پیراهن یا پرده کعبه یا جامه کعبه نامیده می شود. این پوشش در قرون اخیر به رنگ مشکی بوده و آیات قرآن به رنگ طلایی با خط بسیار زیبایی بر آن بافته می شود. اما قبلا از رنگ های دیگری برای این پوشش استفاده می شده است.

ابن اسحاق گوید :" در عصر رسول خدا، بر کعبه پارچه سفید رنگ بافت مصر مشهور به "قباطی" می آویختند و سپس از بردهای یمانی برای آن استفاده می کردند. پس از پیامبر، عمر، عثمان، حجاج و ابن زبیر بر کعبه پارچه قباطی و پرده دیبا پوشانیدند.

این پرده ها گاهی به رنگ سبز و گاهی قرمز بوده و گاهی با دو یا چند پرده بر روی هم کعبه را می پوشانیدند.

در زمان ناصر عباسی، ابتدا پرده ای به رنگ سبز برای کعبه آماده شد و پس از آن، از اواخر خلافت وی، به رنگ مشکی تهیه گردید.

پس از آن زمانی که سلاطین مصر تهیه پرده کعبه را بر عهده داشتند همه ساله پرده ای به رنگ قرمز برای کعبه ارسال می کردند .

در زمان ملکشاه سلجوقی، که ایرانیان افتخار تهیه پرده کعبه را داشتند پرده هایی که برای کعبه آماده می شد به رنگ زرد بود. ابن بطوطه در سفر نامه خود (رحله) می گوید: پیراهن خانه کعبه را در شهر شوشتر خوزستان، ایران از دیبای خالص می بافتند و به کعبه می فرستادند.

در سال 1221 تا 1229 که اهل حجاز افتخار تهیه پرده را داشتند. نخست پرده را از حریر سرخ تهیه کردند و سپس در سال های بعد آنرا به حریر سیاه تبدیل کردند. 

در موسم حج بخصوص در روزهای نزدیک به تعویض پرده اندک اندک آنرا بالا می برند و بر می چینند و به جای آن پرده سفیدی می پوشانند و پس از انجام مراسم حج پرده نو بر آن می پوشانند .

بنا بر این مشکی بودن رنگ پرده (جامه) دلیل خاصی ندارد و به انتخاب تهیه کنندگان مربوط می شود.



در مورد مسجد سهله باید گفت: اگر چه مرسوم است که شیعیان در شب چهارشنبه به آن مسجد می‌روند، ولی در این زمینه، روایتی صریح در دسترس ما نیست. البته سید ابن طاووس چنین سفارش کرده‌اند: چون خواستی به مسجد سهله وارد شوی، بهتر است که بین مغرب و عشای شب چهارشنبه جهت عبادت وارد مسجد شوی؛ زیرا این شب در بین شب‌های دیگر با فضیلت‌تر است. این احتمال قوی وجود دارد که این اندیشمند بزرگ، بافضیلت بودن شب چهارشنبه برای زیارت مسجد سهله را از روایتی استنباط کرده باشد که اکنون در دسترس ما نیست.


اما در مورد مسجد جمکران باید گفت، با توجه به انتساب آن به حضرت ولی عصر(عج)، این مسجد شباهت‌هایی با مسجد سهله داشته و از این‌رو مورد توجه شیعیان است.

اگرچه این مسجد در طول سال مورد توجه مردم است، اما شب‌های چهارشنبه، جمعیت بیشتری برای عبادت به آن‌جا می‌آیند که شاید یک دلیلش همان گزارشی باشد که سید بن طاوس در مورد فضیلت شب چهارشنبه بیان کرده است.

دلیل دیگری که می‌توان در نظر گرفت، گزارشی است که در مورد ساخت مسجد جمکران وجود دارد:

دستور امام غایب(عج) به حسن بن مُثله جمکرانی، برای ساختن مسجد مقدس جمکران که در شب سه شنبه هفدهم رمضان سال 393 قمری صادر شد. در ضمن این دستور توصیه‌ای نیز وجود داشت: نکته‌ مهمی وجود دارد: یک بُز را از گله جعفر کاشانیِ چوپان باید با پول مردم این روستا بخر و اگر اهالی آن‌جا پول خرید این بُز را به تو دادند که چه بهتر، وگرنه از پول خودت آن‌را بخر و به همین مکان بیاور و در فردا شب(شب چهارشنبه) آن‌را ذبح کن و گوشتش را در روز چهارشنبه هجدهم ماه مبارک رمضان به بیماران و کسانی که درد شدیدی دارند انفاق نما و خداوند نیز همه آنان را شفا می‌دهد».


شاید عنایت امام زمان(علیه السلام) به شب و روز چهارشنبه باعث شده است که مردم در این زمان بیشتر برای عبادت به این مسجد بیایند.

منبع:

پرسشگران ـ سایت نسل جوان


رجب»؛ نام نهمین ماه از ماه‌های قمری است. بر اساس آنچه در کتب لغوی آمده، این ریشه در موارد بزرگ‌داشت چیزی از روی هیبت آن» مورد استفاده قرار می‌گیرد. و این ماه را نیز از آن رو رجب نامیده‌اند که در دوران جاهلیت، آن‌را بزرگ شمرده و جنگ در آن‌را ممنوع و حرام می‌شمردند،که پس از اسلام نیز این سنت ادامه یافت.

شایان ذکر است، در منابع حدیثی هم از این ماه به عنوان ماهی با عظمت و پر فضیلت یاد شده و بر انجام عبادات و اعمال نیک در آن بیشتر سفارش شده است.

در روایتی، از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که ماه رجب را اصب» (ریزش زیاد) نامیده‌اند؛ زیرا در این ماه، رحمت الهی بر بندگانش بیشتر سرازیر می‌گردد.

همچنین در حدیثی دیگر، امام کاظم(علیه السلام) فرمودند: رجب نام نهرى در بهشت است که از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‌تر است، پس کسى که یک روز از رجب را روزه بدارد، خدا از آن نهر به او مى‌نوشاند».


روایات متعددی در نکوهش افرادی وارد شده است که نام پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) را بشنوند، ولی صلوات نفرستند:


1. پیامبر(صلی الله علیه وآله): شقی کسی است که نام من در نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد».[1]


2. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): کسی که نام من در نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد، راه بهشت را گم کرده است».[2]


3. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): جفاکارترین مردم کسی است که نام من در نزد او برده شود، اما بر من درود نفرستد».[3]


4. پیامبر(صلی الله وعلیه وآله): بخیل کسى است که نام من نزد او برده شود و او بر من درود نفرستد».[4] هم‌چنین آن‌حضرت(صلی  الله وعلیه وآله) فرمود: بخیل به تمام معنا کسى است که هر گاه نام من نزد او برده شود، ولی بر من درود نفرستد».[5]

 

این روایات پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) در واقع، تفسیر آیه 56 سوره احزاب بودهو تبیین کننده دستور خدا است، نه خواهشی نفسانی و شخصی؛ لذا هر فردی که به هر توصیه خدا - از جمله توصیه موجود در این آیه - عمل نمی‌کند، دل پیامبر(صلی الله وعلیه وآله) که شاهد و ناظر بر اعمال امت است را آزرده کرده و از این‌راه به او جفا و ستم، می‌کند و راه بهشت را گم می‌کند و به جهنم وارد می‌شود.


گفتنی است که این روایات بیشتر شامل کسانی می‌شود که از روی عناد و دشمنی با آن‌حضرت(صلی الله وعلیه وآله) صلوات را رها می‌کنند، اما کسانی که احترامشان به پیامبر اسلام(صلی الله وعلیه وآله) واضح است، اما از روی اشتباه و یا فراموشی این ذکر را ترک کنند، مشمول این روایات نمی‌شوند؛ از این‌رو با وجود چنین روایاتی، هیچ‌کدام از فقها چنین حکمی نداده‌اند که با هربار شنیدن نام پیامبر اسلام(صلی الله وعلیه وآله) بر همه مکلفان واجب است که صلوات بفرستند و گرنه مرتکب گناه شده‌اند. 


حکمت 128 نهج البلاغه


(تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِی أَوَّلِهِ، وَتَلَقَّوْهُ فِی آخِرِهِ; فَإِنَّهُ یَفْعَلُ فِی الاَْبْدَانِ کَفِعْلِهِ فِی الاَْشْجَارِ، أَوَّلُهُ یُحْرِقُ، وَآخِرُهُ یُورِقُ).


امام(علیه السلام) در این کلام حکیمانه خود دستور طبى مهم و کارسازى را بیان مى کند که مراعات آن مى تواند از بسیارى از بیمارى ها پیش گیرى کند و بر نشاط و نمو جسم و روح انسان بیفزاید، مى فرماید: از سرما در آغاز آن (در پاییز) بپرهیزید و در آخرش (نزدیک بهار) از آن استقبال کنید، زیرا در بدن ها همان مى کند که با درختان انجام مى دهد; آغازش مى سوزاند و آخرش مى رویاند و برگ مى آورد»;



شهید مصطفی چمران


با خودش عهد کرده بود تا نیروى دشمن در خاک ایران است برنگردد تهران. نه مجلس مى رفت، نه شوراى عالى دفاع.یک روز از تهران زنگ زدند. حاج احمد آقا بود. گفت به دکتر بگو بیا تهران.»گفت عهد کرده با خودش، نمى آد.»

گفت نه بیاد. امام دلش براى دکتر تنگ شده.»

بهش گفتم. گفت چشم. همین فردا مى ریم.»


دلیل برخاستن و دست بر سر گذاشتن، دو روایت زیر است:


1. در روایت معروف دعبل خزاعى شاعر اهل بیت (علیهم السلام)، آمده است که وقتى قصیده مشهوری را خدمت امام على بن موسى الرضا (علیه السلام) مى خواند، هنگامى که به این بیت رسید:


       خروج امام لامحالة خارج                           یقوم على اسم اللّه والبرکات


ترجمه: ظهور امام (عج) قطعی است که ظهورش با نام خداوند و همراه با خیر و برکات است.


امام رضا (علیه السلام) دست بر سر نهاد و به عنوان احترام برخاست و از خداوند متعال فرج حضرت ولى عصر (عج) را در خواست نمود.


2. در روایت دیگری آمده است که: از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام قائم» بر می خیزیم؟ فرمود: براى آن حضرت، غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقۀ آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‏آمیز مى‏کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.





فضایل شب قدر

قدر» معانی متعددی دارد؛ مانند:1. قدرت،2. تقدیر و اندازه گیرى،3. تنگ گرفتن، 4. آنچه خداوند برای بندگان در نظر گرفته و معین و حتمی نموده، 5. مساوی بودن یک چیز با چیز دیگر بدون کم و زیاد بودن،6. به معنای بیان مقدار و کمیت یک چیز، چه در محسوس و چه در غیر محسوس؛ مثل عظمت و بزرگی یک چیز.

شب قدر کدام شب است؟

عالمان و دانشمندان مسلمان در این‌که چه شبی از شب‌های ماه رمضان، شب قدر است اختلاف دیدگاه دارند.آنچه موافق با سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) و روایات امامان معصوم(ع) و گفتار دانشمندان و مفسران بزرگ اسلامی است، این است که شب قدر در دهه آخر ماه رمضان قرار دارد.] طبق نقل، یکی از شب‌های نوزدهم، بیست و یکم، و بیست و سوم است. در بین این سه شب نیز شب بیست و سوم احتمالش بیشتر است.

امام صادق(ع) فرمود: شب نوزدهم شب تقدیر است و شب بیست و یکم شب بستن و تعیین و اِحکام، است و شب بیست و سوم شب حتمی شدن و امضای آن است.

عده‌ای نیز می‌گویند شب اوّل ماه رمضان، شب قدر است.برخی دیگر هم برآنند که شب هفدهم ماه رمضان است.


فضایل شب قدر

1. شب قدر، شب نازل شدن دفعی و یک‌جای قرآن در بیت المعمور است که به طور تدریجی طی 23 سال بر قلب نازنین پیامبر گرامی اسلام(ص)نازل شده است.

2. عبادت و کارهای نیک، در آن شب، بهتر است از عبادت و کاهای نیک در هزار ماه که دارای شب قدر نباشد.

3. شب نزول و پایین آمدن فرشتگان خداوند خصوصاً بزرگ‌ترین فرشته خداوند، به زمین است.

4. شب تقدیر و سرنوشت یک سال انسان است. خداى تعالى در آن شب حوادث یک سال یعنى از آن شب تا شب قدر سال آینده را تقدیر مى‏کند، زندگى، مرگ، رزق، سعادت، شقاوت و چیزهایى دیگر از این قبیل را مقدر مى‏سازد که فرشتگان به امر پروردگار، آن را انجام می دهند.

5. در این شب، درهای جهنم بسته می‌شود و درهای بهشت، گشوده می‌شود.

6. شیطان در این شب بیرون نمی‌آید تا صبح آن طلوع کند.درهای آسمان و رحمت الهی بر روی بندگانش گشوده می‌شود و شب قبولی اعمال است.

 



 


رسول گرامی اسلام حضرت محمد (ص) در حدیثی می‌فرماید: فَإِذَا کَانَتْ لَیلَةُ الْفِطْرِ وَ هِی تُسَمَّى لَیلَةَ الْجَوَائِزِ أَعْطَى اللَّهُ الْعَامِلینَ أَجْرَهُمْ بِغَیرِ حِسَابٍ؛ و، چون شب عید فطر-که شب جوائز نام دارد- فرا رسد، خداوند پاداش عمل‏ کنندگان را بدون حساب و شمارش ببخشد».





وضو علاوه بر این‌که مقدمه لازم و واجبی برای برخی عبادات؛ مانند نماز و طواف می‌باشد‌، خود نیز به صورت مستقلّ، وسیله‌ای برای تقرّب به خدا است.

از این‌رو با وضو بودن در تمام حالات از سفارش‌های جدی پیشوایان دین بوده و در فضیلت آن احادیث فراوانی وارد شده است. در سفارش رسول خدا(ص) به یکی از یارانش آمده است:

اى انس! همیشه با وضو باش که خدا عمرت را طولانی می‌کند، و اگر توانستى در تمام طول شبانه روز با وضو باشى این کار را انجام بده؛ زیرا اگر با وضو بمیرى، شهید محسوب می‌شوى».

موسای کلیم(ع) از خدای متعال در مورد فضیلت وضو پرسید و عرضه داشت: خدایا! پاداش کسى که از ترس تو وضوی درست بگیرد، چیست؟ خطاب رسید که در روز قیامت او را در حالی محشور می‌کنم ‌که نور او در میان هر دو چشمش می‌درخشد.

اهمیت وضو آن‌چنان است که رسول خدا(ص) فرمود: الْوُضُوءُ نِصْفُ الْإِیمَانِ»؛(وضو نصف ایمان است). و هفت چیز است که در هر کس باشد حقیقت ایمان در او به کمال وجود دارد، که یکی از آن هفت مورد، وضوی کامل است.

فضیلت وضو گرفتن قبل از خواب

از امام على(ع) نقل شده است: هیچ مسلمانى در حال جنابت و بدون وضو نخوابد. و اگر آب براى غسل و وضو نیافت تیمّم کند؛ زیرا روح مؤمن را به هنگام خواب به آسمان می‌برند و خداوند آن‌را قبول کرده، بر آن برکت می‌فرستد، پس اگر اجلش رسیده باشد، او را در گنجینه‌‌‌اى از رحمت خود می‌سپارد، و اگر وقت مرگش نرسیده باشد، توسط فرشتگان امانت‌دار خود، روحش را به بدن او باز می‌گرداند».

از امام صادق(ع) نیز در فضیلت وضوی هنگام خواب نقل شده است: هر کس با وضو به رختخواب رود، رختخواب براى او حکم مسجد را دارد. و اگر در میان رختخواب به یاد آورد که وضو ندارد، اگر بر روانداز خود نیز تیمّم کند، تا زمانی که به یاد خداست، گویى نماز می‌خواند».[6]

این روایات بیان‌گر این هستند که اگر یک شخص به هر دلیلی - حتی کسالت و تنبلی - قبل از خواب وضو نگرفته باشد، و برایش دشوار است که از رختخواب خود برخیزد و وضو بگیرد، شایسته است بر روی روانداز خود تیمم کند، تا به درک فضیلت طهارت نائل شود، و این در حقیقت لطفی است از سوی خدای متعال و فرصتی است که انسان فضیلت طهارت را در هر حالتی از دست ندهد.

البته طبیعی است که پاداش‌ها متناسب با کیفیت کار سنجیده می‌شوند و اگر همان فرد با وجود کسالت از جای خود بلند شده و وضو بگیرد، پاداش بیشتری خواهد داشت.

 




مادرش نقل می کند: سیدرضا حسینی که دایی محمد حسین بود، سال 1366 به شهادت رسید. ایشان را در امامزاده علی اکبر چیذر دفن کردیم. سال های بعد که پسرخاله ی محمد حسین فوت کرد، تابوت او را به امامزاده برده و اتفاقا کنار قبر دایی اش گذاشته بودند تا مزارش برای دفن آماده شود. محمد حسین آن روز دست روی تابوت پسرخاله اش گذاشته و گفته بود: آقا محسن، از جای من پاشو اینجا جای من است!


آن موقع همه این کلام را شنیدند اما کسی متوجه نشده بود که منظور پسرم از این حرف چیست. چند سال بعد که محمد حسین در سوریه به شهادت رسید، او را درست در کنار مزار دایی اش، یعنی همان جا که آن روز اشاره کرده بود، دفن کردند. برای همه عجیب بود که پسرم از همان زمان می دانست که شهید می شود و حتی دفنش را مشخص کرده بود!




از آیت الله بهاءالدینــی رحمه الله علیه پرسیدنــد :

علت ایــن که عصرهای جمعه دل انسان می گیــرد و

غمگیــن می شود چیست ؟

فرمودنــد:

چون در آن لحظه قلب مقدّس امـام عصــر ارواحنافداه بــه سبب

عرضــه ی اعمال انسان ها ، ناراحت و گرفتــه است ،

آدم و عالم متأثــر می شونــد. حضــرت قلب و مدارِ وجـود است.


• شرح چهل حدیـث،432 •






در آموزه‌های قرآن کریم می‌خوانیم:

به هر طرف که رو کنید خدا در آن سوی است».

هرکجا باشید خداوند با شما است».


پس حضور خداوند در همه جا مطلب صحیحی است، ولی این موضوع با نماز خواندن مسلمانان به یک سمت (کعبه) منافاتی ندارد، بلکه انجام این فریضه الهی به سمت مسجد الحرام، امری است تعبدی و دارای حکمت، که توضیح آن در قالب چند نکته ذکر می‌شود:


1. در جایی از دستورات دینی گفته نشده است که نماز و برخی از دیگر عبادات باید به سمت خدا انجام شود، که چنین اشکالی مطرح شود که خدا همه جا هست، پس به هر سمتی می‌توان نماز خواند، بلکه در احکام و شرایط نماز آمده است که باید این عبادت، به سمت قبله (که همان کعبه در مکه است)، اقامه شود.

به عبارت دیگر، همان خدایی که فرموده است به هر طرف رو کنید خدا در آن سوی است»، همو دستور داده است که به هنگام نماز به طرف مسجدالحرام نماز بخوانید؛ آن‌جا که می‌فرماید: پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن! و شما [ای مسلمانان] نیز هر کجا باشید [در نماز] روى خود را به سوى آن بگردانید».

پس این موضوع، یک حکم تعبدی و از شرایط صحت نماز است؛ همان‌طور که خدا همه زبان‌ها را می‌داند، ولی باید نماز را به زبان عربی خواند.


2. گفتنی است که خانه کعبه، یادگار بت‌شکن تاریخ، حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده و قدیمی‌ترین پایگاه توحید است و توجه چندین‌باره در هر شبانه‌‌روز به آن، یادآور خاطرات توحیدی می‌باشد.


3. این‌که تمامی مسلمانان به یک‌سو نماز بخوانند نوعی وحدت و اتحاد را میان آنان رقم خواهد زد و نقطه مشترک قابل توجهی خواهد بود که می‌تواند همه را به یک‌سو متوجه سازد. و عکس آن، اگر هر کس به سویی بخواهد نماز بخواند تفرقه‌‌ای نازیبا در میان مسلمانان به وجود آمده و محتمل است که همین ناهماهنگی،‌ گسست‌های دیگری را نیز میان آنان رقم بزند؛ یعنی نمازی که باید جان‌‌مایه توحید و عاملی برای هم‌گرایی مسلمانان شود به نحوی عامل تفرقه آنان خواهد بود.

به عبارتی، نماز گزاردن به سوی کعبه، همه‌ی انسان‌‌ها را با تمامی اختلافات زمانی و مکانی و نیز اختلاف در عقاید و افکار، به یک جهت، متمرکز می‌کند و این لطیف‌ترین روحی است که می‌توان در کالبد بشر دمید و به آنان انسجام بخشید.


4. داشتن قبله‌‌ای واحد اختصاص به مسلمانان نداشته و سایر ادیان نیز چنین بوده‌‌اند. برای مثال بیت المقدس که قبله‌ی نخست مسلمانان محسوب می‌شود در ابتدا قبله‌ی یهودیان بود؛ از این‌رو، تا پیش از تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، همواره پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) را سرزنش می‌کردند که اگر دین شما بر حق و دین ما باطل است، پس چرا به سوی قبله‌ی ما نماز می‌گزارید. 


دختربا ناز به خداگفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم؟

خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد.هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری

دخترک با غم گفت:آخر.آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند

خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!

منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!

هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت میکند

*دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*



دختربا ناز به خداگفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نمایان نکنم؟

خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم

*خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد.هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری

دخترک با غم گفت:آخر.آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند

خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!

منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!

هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت میکند

*دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*

 


 

در روایات اسلامی، توصیه ویژه‌ای نداریم که سفره حضرت ابوالفضل(ع)» را به عنوان یک عمل عبادی معرفی کند؛ از این‌رو، نمی‌توان شرایط خاصی را برای آن در نظر گرفت؛ با این وجود:
1. حضرت ابوالفضل(علیه السلام) دارای مقامی است که شهدا بر آن غبطه می‌خورند.
2. با توجه به چنین مقام والایی، می‌توان برای برآورده شدن حاجات، با انجام خیراتی از قبیل پهن کردن سفره اطعام و تقدیم ثوابش به آن‌حضرت، ایشان را شفیع خود قرار داد که البته این موضوع اختصاصی به حضرتشان نداشته و در مورد هر کدام از بندگان ویژه خداوند و دیگر اولیاء الله نیز می‌توان این کار را انجام داد.
3. اگر نذری در ارتباط با چگونگی اطعام وجود داشته باشد، باید بر اساس نذر عمل شود. و در غیر این صورت می‌توان با هر روش مشروعی و بسته به سلیقه برگزارکننده، این کار را انجام داد.
 

 



در تاریخ ذکر شده است که امام حسین علیه السلام، برای رفع مشکل بی آبی، اقدام به حفر چاه کردند ولی دشمن وقتی متوجه این کار شد از ادامه حفر چاه جلوگیری کرد.

مثلا در کتاب الفتوح» آمده است که:چون این خبر به عبیدالله زیاد رسید در ضمن نامه ای به عمرسعد، از او خواست که نگذارند اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به آبی دست پیدا کنند و در نامه اش نوشت: به من چنان رسانیده اند که حسین(علبه السلام) و یاران او چاه ها حفر کرده و آب بر می دارند، به همین جهت امکان هیچ شکستی برای ایشان نیست، چون بر مضمون نامه مطلع شوی باید که حسین بن علی(علیه السلام) و یاران او را از کندن چاه منع کنی و نگذاری که دنبال آب بگردند.»


 

 در دین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجّه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است مانند شب و روز مبعث ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاصّ از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و لیلة الرغائب از جمله شب هایی است که از نظر شیعه یکی از شب های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده اند.
 
علّت این که اول ماه رجب را لیلة الرغائب نامیده‌اند این است که این شب از اهمیت و فضیلت زیادی برخوردار است و برای آن شب، اعمالی ذکر شده است که هر کس آن‌ها را به جا بیاورد إن شاء الله حاجت‌های او برآورده خواهد شد و این شب از شب‌های معدودی است که از اهمیت و فضیلت خاصّی برخوردار است.
 
 علّت این که این شب را لیلة الرغائب (در میان مردم معروف به شب آرزوها) می‌گویند این است که این شب از نظر شیعه یکی از شبهائی است که نزد خداوند از فضیلت خاصّی برخوردار است و در روایات اهل بیت علیهم السلام بر پاسداشت آن شب تأکید زیادی شده است.
 
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این شب نقل شده است که حضرت فرمود: از اول ماه رجب غفلت نکنید همانا آن شب شبی است که ملائکه آن شب را لیلة الرغائب می‌نامند و در آن شب وقتی یک سوم شب گذشت هیچ ملکی در آسمان و زمین باقی نمی‌ماند مگر این که در کعبه و حوالی آن جمع می‌شوند و خداوند خطاب به آن‌ها می‌فرماید: ای ملائکه من؛ هر چه در دل دارید از من بخواهید و ملائکه می‌گویند: ای خدای ما حاجت ما از تو این است که روزه گیرندگان ماه رجب را ببخشی و خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: این کار را انجام دادم.


 


 

 

 در دین مبین اسلام میان شب‌ها و روزهای سال، ایام و اوقاتی وجود دارند که نسبت به آن‌ها توجّه و تأکید خاصی شده است و حتی برای آن ها اعمالی نیز آمده است و ارزشمندی بعضی از ایام و لیالی مورد اتفاق همه مسلمین است مانند شب و روز مبعث ولی بعضی از این زمان‌ها به عقیده گروه یا مذهبی خاصّ از مسلمانان دارای بار ارزشی هستند و لیلة الرغائب از جمله شب هایی است که از نظر شیعه یکی از شب های ارزشمند و پر فضیلتی است که برای آن اعمالی نیز برشمرده اند.
 
علّت این که اول ماه رجب را لیلة الرغائب نامیده‌اند این است که این شب از اهمیت و فضیلت زیادی برخوردار است و برای آن شب، اعمالی ذکر شده است که هر کس آن‌ها را به جا بیاورد إن شاء الله حاجت‌های او برآورده خواهد شد و این شب از شب‌های معدودی است که از اهمیت و فضیلت خاصّی برخوردار است.
 
 علّت این که این شب را لیلة الرغائب (در میان مردم معروف به شب آرزوها) می‌گویند این است که این شب از نظر شیعه یکی از شبهائی است که نزد خداوند از فضیلت خاصّی برخوردار است و در روایات اهل بیت علیهم السلام بر پاسداشت آن شب تأکید زیادی شده است.
 
به عنوان مثال در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این شب نقل شده است که حضرت فرمود: از اول ماه رجب غفلت نکنید همانا آن شب شبی است که ملائکه آن شب را لیلة الرغائب می‌نامند و در آن شب وقتی یک سوم شب گذشت هیچ ملکی در آسمان و زمین باقی نمی‌ماند مگر این که در کعبه و حوالی آن جمع می‌شوند و خداوند خطاب به آن‌ها می‌فرماید: ای ملائکه من؛ هر چه در دل دارید از من بخواهید و ملائکه می‌گویند: ای خدای ما حاجت ما از تو این است که روزه گیرندگان ماه رجب را ببخشی و خداوند در جواب آن‌ها می‌فرماید: این کار را انجام دادم.


 



این موضوع در بین علماء شیعه و سنی مشهور و مکرّر وارد شده است اما علماء در مورد آن اتفاق نظر ندارند:

علامه مجلسی در بحار نقل می فرماید:

رسول خدا (ص) از خیبر بیرون رفت و در راه به استراحت پرداخت و نگهبانی شب را به بلال سپرد و بعد به خواب رفت. بلال مدتی بیدار ماند و نماز خواند در نزدیکی های صبح به خواب رفت از قضا نه بلال بیدار شد و نه رسول خدا و نه کسی از اصحاب؛ تا خورشید طلوع کرد و حرارت خورشید آنها را بیدار کرد. ناگهان حضرت بیدار شد و فرمود: بلال چرا بیدارمان نکردی؟ 

بلال گفت: پدرم به فدایت یا رسول الله مرا هم مانند شما خواب ربود. 

حضرت فرمود: حرکت کنید؛ مقداری حرکت کرده بودند که حضرت ایستاد و وضو گرفت به بلال گفت؛ اذان بگو. 

آنگاه نماز صبح را قضا کرد و بعد فرمود: هر که نمازی را فراموش کند و بعد به یادش بیاید هر وقت که یادش آمد بخواند.

در اکثر منابع شیعه این قضیه به همین شکل وارد شده است و اکثر علماء شیعه آن را قبول دارند. ابن اثیر از علماء اهل تسنن می گوید این قضیه در بین علماء سنی شهرت دارد.

مرحوم شهید اوّل (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب الذکری فرموده است: حکایت فوق را زراره به طور صحیح از امام باقر (علیه السّلام) نقل کرده و پس از نقل آن گوید: ندیده ام کسی این خبر را به عنوان عیب جوئی و نقص آن حضرت رد کند. 

مرحوم کلینی (از علمای بزرگ شیعه) در کتاب کافی از امام صادق نقل کرده که اعرج می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: رسول خدا نماز صبحش به قضا ماند، خدا او را در خواب داشت تا آفتاب طلوع کرد و این رحمتی بود برای مردم، چون تا آن وقت اگر از مردم کسی نمازش به قضا می ماند مردم او را سرزنش کرده و می گفتند آیا به نمازت اهمیت نمی دهی. تا اینکه خواب آن حضرت سنّت و طریقه ای گردید تا اگر کسی نمازش قضا می شد در جواب مردم می گفت: کاری است که برای رسول خدا نیز پیش آمده است. پس خواب ماندن آن حضرت اسوه و رحمتی برای مردم شد و خدای سبحان بدین صورت به این امّت رحم کرد.

علامه مجلسی در بحارالانوار بعد از ذکر این قضیه فرموده است که ابن ب در موثقه خودش گفته است که پیامبر حتی یک سجده سهو نیز در طول نمازهای خود انجام نداد چون برای معصوم سهو و نسیان جایز نمی باشد. ولی این مسئله(یعنی قضا شدن نماز صبح پیامبر) از این بحث خارج است. چون پیامبر این مسئله را عمداً انجام داده است. این قضیه به امر خدا برای تعلیم امت و یا برای بعضی از مصالح بعید انجام شده است. چون حضرت در خواب نیز مثل بیداری به همه چیز عالم بوده و توجه دارد پس چطور ممکن است نماز را با علم به دخول و خروج وقت به قضا بگذارد. بلال هم مثل سایرین خسته بوده و ممکن بود در خواب بماند. مگر اینکه بگوئیم پیامبر در این لحظه و در این وقت مأمور به ترک نماز برای مصالحی با علم به دخول و خروج وقت بوده است. و به خاطر رحمت به این امت و تعلیم آنها مأمور به ترک نماز بوده است.

والا اگر مأمور به ترک نماز نبوده باشد، این مسئله با عصمت حضرت منافات دارد. به هر حال بعد از اینکه اکثر علماء این قضیه را نقل کرده و صحت آن را قبول کرده اند، در عین حال هیج کدام این قضیه را بر حضرت عیب و نقص ندانسته اند و آنها قضای این نماز را تابع یک سری مصالح و رحمت برای مردم دانسته اند.

در حالی که علمای شیعه معتقدند که فقط همین نماز از پیامبر قضا شده است ولی در روایات علمای اهل سنت آمده است که در یکی از روزهای خندق نماز خواندن برای حضرت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اصحابش میسر نشد و نماز یک شبانه روز را یک جا در شب به جا آوردند. ولی در وسائل الشیعه به نقل از مجمع البیان نقل شده است که علی (علیه السلام) و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در لیله الهریر (خندق) نماز را با اشاره به جا آوردند و نماز قضا نشد و فقط یک بار و آن هم نماز صبح حضرت قضا شده است


 

             

آیت الله مرعشی نجفی

 

هیچ  وقت لباس  خارجی به تن نمی کرد 

از خیاطش میخواست با پارچه های تولید داخل برایش لباس بدوزدواین روش را مبارزه با استکبار میدانست .

آن روزها دکمه درایران تولید نمی شد خیاط آقا هم از دکمه استفاده کرده بود.بعد اینکه لباس  را نزد آقا برد 

آقا از دکمه های خارجی خوشش نیامد.به همین دلیل به خیاط یاد داد که با قیطان دکمه درست کند وبه لباس بدوزد.

نمونه این لباس اکنون در کتابخانه ایشان موجود است.

 

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها